چراغ ها خاموش

برند :
۲۵۵,۰۰۰ تومان۲۹۰,۰۰۰

چراغها خاموش

نویسنده: الیز هارت کیپنس

مترجم: فریبا بردبار

نوبت چاپ: اول1402

شابک:0-071-341-622-978

قیمت: 185 هزار تومان

تیراژ:1000

توضیحات

صورتم محکم به روی بتن کوبیده می­شود. درد ناگهان آرواره­ام را فرا می­گیرد. دستم به چیزی مرطوب برخورد می­کند. آیا برگ­های زیر درخت هستند؟ سعی می­کنم یک چشمم را باز کنم اما زُق­زُق سرم مانعم می­شود.

احساس می­کنم بدنم را به هوا بلند می­کنند و بعد روی کف سفت جایی می‌اندازند. تاریکی مرا می­بلعد. همه گوشت بدنم از درد زُق­زُق می­کند. بالا و پایین افتادنم بدترش می­کند. دور و برم را کورمال­کورمال می­گردم. چیزی بالای سرم است. صدای اتومبیلی را می­شنوم. آن اتومبیل کجاست؟ صدایش بلند است. آیا دارد نزدیک می­شود؟ به جلو و عقب پرت می­شوم. اتومبیلی در این نزدیکی نیست. من داخل آن اتومبیل هستم. داخل صندوق­عقبش. فلز سخت به شانه­ام فشار می­آورد و متوجه می­شوم مرا به زور کنار یک چمدان چپانده­اند. دستم را بالا می­برم. صندوق­عقب چند سانت بالای سرم جا دارد. احساس می­کنم وحشت­ به جانم افتاده است.

با وجود درد، چشم­هایم را به زور باز می­کنم. اینجا کاملاً تاریک است. دستم را داخل جیبم فرو می­برم تا موبایلم را درآورم. موبایل در جیبم نیست. اتومبیل ناگهان می­پیچد و من به کناره صندوق­عقب پرت می­شوم و درد پشتم را فرا می‌گیرد.

با سرم یک چیز انحناء­دار را احساس می­کنم. جای چرخ است؟ یک پتو یا حوله خیس هم آنجاست. مایعش لزج است. پارچه را جلوتر می­آورم. بوی خون می­دهد. خون من است؟ گیج و منگ هستم. اتومبیل به دست­انداز می­خورد. سرم به کناره صندوق­عقب برخورد می­کند و دوباره درد تا مغزم کشیده می­شود. اینجا به اندازه کافی هوا ندارد. دارم خفه می­شوم. دستم را مشت می­کنم و محکم به کاپوت مشت می­کوبم. اینجا ساکت است. خیلی ساکت. و ناگهان متوجه چیزی وحشتناک می­شوم: احتمالاً جان سالم به در نمی­برم.

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “چراغ ها خاموش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *