توضیحات
صورتم محکم به روی بتن کوبیده میشود. درد ناگهان آروارهام را فرا میگیرد. دستم به چیزی مرطوب برخورد میکند. آیا برگهای زیر درخت هستند؟ سعی میکنم یک چشمم را باز کنم اما زُقزُق سرم مانعم میشود.
احساس میکنم بدنم را به هوا بلند میکنند و بعد روی کف سفت جایی میاندازند. تاریکی مرا میبلعد. همه گوشت بدنم از درد زُقزُق میکند. بالا و پایین افتادنم بدترش میکند. دور و برم را کورمالکورمال میگردم. چیزی بالای سرم است. صدای اتومبیلی را میشنوم. آن اتومبیل کجاست؟ صدایش بلند است. آیا دارد نزدیک میشود؟ به جلو و عقب پرت میشوم. اتومبیلی در این نزدیکی نیست. من داخل آن اتومبیل هستم. داخل صندوقعقبش. فلز سخت به شانهام فشار میآورد و متوجه میشوم مرا به زور کنار یک چمدان چپاندهاند. دستم را بالا میبرم. صندوقعقب چند سانت بالای سرم جا دارد. احساس میکنم وحشت به جانم افتاده است.
با وجود درد، چشمهایم را به زور باز میکنم. اینجا کاملاً تاریک است. دستم را داخل جیبم فرو میبرم تا موبایلم را درآورم. موبایل در جیبم نیست. اتومبیل ناگهان میپیچد و من به کناره صندوقعقب پرت میشوم و درد پشتم را فرا میگیرد.
با سرم یک چیز انحناءدار را احساس میکنم. جای چرخ است؟ یک پتو یا حوله خیس هم آنجاست. مایعش لزج است. پارچه را جلوتر میآورم. بوی خون میدهد. خون من است؟ گیج و منگ هستم. اتومبیل به دستانداز میخورد. سرم به کناره صندوقعقب برخورد میکند و دوباره درد تا مغزم کشیده میشود. اینجا به اندازه کافی هوا ندارد. دارم خفه میشوم. دستم را مشت میکنم و محکم به کاپوت مشت میکوبم. اینجا ساکت است. خیلی ساکت. و ناگهان متوجه چیزی وحشتناک میشوم: احتمالاً جان سالم به در نمیبرم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.