توضیحات
من پس از تو
قسمتی از داستان
از سر و روی مرد درشت هیکلی که انتهای کافه نشسته است عرق میچکد. او سرش را روی لیوان نوشیدنی اش پایین گرفته است اما هر چند لحظه یکبار چشم از لیوان برمی دارد و میچرخد و نگاهی به درِ کافه میاندازد. لایه نازک و درخشان قطرات عرقش زیر نور مهتابی ها برق میزند. او نفس بلند و لرزانی را شبیه یک آه بیرون میدهد و بعد دوباره به نوشیدنی اش نگاه میکند.
میگوید: ”هی، ببخشید؟“ نگاهم را از لیوان هایی که مشغول برق انداختن شان هستم میگیرم. بعد میگوید: ”میشه یه نوشیدنی دیگه بیارید؟“
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.